ياسينياسين، تا این لحظه: 11 سال و 6 ماه سن داره

یاسین میوه عشق مامان و بابا

ختم انعام و تولد مامان

جیگرطلای مامان پنجشنبه ١٦ خرداد تولد من بود.می خواستم دوستامو دعوت کنم و یه کم دور هم باشیم و بزن و برقص راه بندازیم اما بزرگترها (عزیز و مادر و ...)پیشنهاد دادن که ختم انعامی که نذر دارم  رو برگزار کنم  این شدکه یه تولد کوچولو تبدیل شد به ختم انعام ٥٠ نفره البته به هیشکی نگفتیم تولده.. هفته ی پیش کلا در تدارک ختم انعام بودیم و شامی که با حضور دایی جونا وآنا که از تبریز اومده بود بالاخره به تولد ختم شد.   اما شما پسر  شلوغ من که فقط بهونه ی من رو می گیری و باید همش   کنارت باشم وگرنه گریه می کنی... آنا و آقاجون هم مهمونمون هستن...ساعت خوابت هم بهم ریخته و بابا هم ...
18 خرداد 1392

سفرنامه مشتی یاسین

سلام  یه روزی از روزهای قشنگ بهار مامان و بابا منو بردن بیرون و  مثل همیشه می گفتن میریم ددر تا اینکه رفتیم تو  یه مغازه و من رو سوارکالسکه مردم کردن آخه من رو سوارکالسکه  مردم کردن آخه من خودم کالسکه دارم منو چراسوار این کردین تازه جاهم تنگه مال من بزرگتر و گشادتره  بعد بابا به آقاهه یه چیزی داد و منو باکالسکه مردم از فروشگاه بیرون آوردن  اااا عیبه من کالسکه دارم لابد اینم یه ربطی به مسافرتمون داره هی می گن کالسکه سفری ... بابا خواست سایبون  کالسکه رو جمع کنه  تا منو برداره که انگشتای کوچولوی من موند  لای کر...
5 خرداد 1392

روز بابا جونا مبارک

سلاااااااااااااااااااااااااام ما اومدیییییییییییییییییییییییم   از طرف همه زیارت کردیم و برای ملتمسین دعا دعا کردیم   پست بعدی با سفرنامه ی مشتی یاسین در خدمتتون خواهیم بود.   و از همه مهمتر روز پدر و میلاد حضرت علی رو از طرف خودم و یاسینم   خدمت بابای عزیز   و حاج بابا و آقا جون تبریک میگم وامیدوارم سالیان سال سایشون   ب الای سر مون باشه.     همسر عزیزم روز پدر امسال افتخار می کنم که        تو       پدر فرزند من هستی.........یاسین به داشتن پدر و من به داشتن   مردی&n...
2 خرداد 1392
1